Rikari blog

بیا با کتابا خوش بگذرونیم

Rikari blog

بیا با کتابا خوش بگذرونیم

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

نویسندگان

۴ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

 دستم را انداختم دور کمرش و زور زدم. انگار شیری را بغل کرده بودم; یک تن وزن داشت.

 کرنشا پنجه هایش را فرو کرده بود توی لحافی که بچگی ها, عمه بزرگم, ترودی, برایم بافته بود. ناامید شدم و ولش کردم.

 کرنشا پنجه هایش را کشید بیرون و گفت: ببین! من نمیتونم تا وقتی کمکت نکردم, برم. دست من نیست که!

 -پس دست کیه؟

 کرنشا با همان چشم های تیله ای و سبزش به من خیره شد; پنجه هایش را گذاشت روی شانه ام. بوی کفِ صابون و نعناع می داد.

 گفت: تو جکسون...دست توئه.

 بنظرت کرنشا کیه و چرا میخواد به جکسون کمک کنه؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۳ ، ۱۸:۱۵
ریکاری ساما

 اندی و تری یک نویسنده و یک تصویرگر هستند که در   خانه درختی که خودشان ساخته اند زندگی میکنند.

 این مجموعه چندین کتاب دارد که اندی و تری ماجرا   های مختلفی در این مجموعه دارند.

 دوست دارید با این دو بچه ی شیطون همراه باشید؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۲ ، ۱۹:۱۶
ریکاری ساما

 در روز پنجم سپتامبر, کمی بعد از نیمه شب, پیام آور   مرگ با  متیو تورز و روفوس امتریو تماس میگیرد تا   خبر بدی به آنها بدهد: آنها قرار است امروز بمیرند.  متیو و روفوس کاملا غریبه اند اما به دلایل مختلف,  هردو در  آخرین روز عمرشان به دنبال پیدا کردن   دوستی جدید هستند.

 خوشبختانه برای انجام این کار یک برنامه وجود   دارد. اسم این برنامه آخرین دوست است, و از طریق   آن روفوس و متیو میخواهند برای آخرین   ماجراجویی بزرگشان همدیگر را ملاقات کنند؛ اینکه   در یک روز به اندازه ی یک عمر زندگی کنند.

 بنظرتون این دو دوست آخرین لحظات عمرشان را   صرف انجام چه کاری میکنند؟

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۰۲ ، ۱۶:۲۵
ریکاری ساما

 نورا دختری بود که از زندگی پشیمان بود و   میخواست خودکشی کند.

 با خودکشی کردنش به یک کتابخانه میرود جایی که   میتواند هر زندگی ای را انتخاب کند و  آن شکلی   زندگی کند.

 به نظرتان او چیکار میکند؟ مرگ یا زندگی؟

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۲ ، ۱۶:۴۹
ریکاری ساما